مکتب خانه پارسی

مکتب خانه دریچه ای رو به علم و دانش

مکتب خانه پارسی

مکتب خانه دریچه ای رو به علم و دانش

We Spend More, But Have Less; We Buy More, But Enjoy It Less
مکتب خانه پارسی
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان

پدرخوانده ای برای تاریخ (نقد و بررسی هرودوت)

مدیر | جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ب.ظ

نگارنده: امیر افشار با کمک مقاله ای از ناهید زندی

نوشته های بازمانده از هرودوت تاکنون نخستین نگاه ثبت شده به تاریخ ایران باستان است که دیدگاه یک غیر ایرانی را درباره تاریخ و فرهنگ این سرزمین نشان میدهد.

بیشتر این نوشتارها مانند سفرنامه و خاطراتی که از سده های اخیر برجای مانده است، معمولاً برداشت شخصی نویسنده است که گاه خود او شاهد رویدادی بوده و دیدگاه شخصی خود را درباره آن بیان کرده است و گاه با بهره گیری از شنیده ها به خلق تاریخ پرداخته و در دورانهای بعدی دیگران گزارش انها را پایه و مایه ی نوشتار خویش قرار داده اند و کم کم تاریخی که ما امروز می شناسیم شکل گرفته است که پژوهشگرچاره ای جز خواندن آنها ندارد.برخی بر این باورند که:” درباره ی کیفیت گزارش های مورخان یونانی و رومی مانند هرودوت،دیودروس سیسیلی،توکیدیدس و غیره که مورخ امروز از مراجه به آن بی نیاز نیست،خواننده ی غیر حرفه ای باید بداند که این گزارشها بندرت حامل واقعیتی بی چون و چرایند.در عین حال،از مجموع آنها می توان لباس ژنده ای بر قامت تاریخ پوشاند و تا حدودی به برداشت های تاریخی شکل داده به عبارت دیگر این گزارش ها به قلمروی که از بی هوایی رنج می برد،دست کم هوای نامرغوبی می بخشد که میتوان با ماسک از آن استفاده کرد.”(پرویز رجبی،هزاره های گمشده،جلد۲،ص ۱۶)

اگر ناگزیری ایرانیان را در” پرسیدن نشانی خانه ی پدری خویش از بیگانگان” بپذیریم، اکنون بر ماست که با نگاهی موشکافانه و انتقادی در شناخت راستی و ناراستی گفتار انان بکوشیم و تلاش کنیم تا آنجا که می توانیم تاریخ نوشته شده به دست اغیار را از گفتارهای نادرست بپیراییم تا شاید در شناختن و درس گرفتن از روزگاران کهن کامیاب تر باشیم و در ساختن آینده ی میهنی که ادعا می کنیم دوستش داریم،با آگاهی بیشتری گام برداریم.شاید اگر به چرایی داوری های نادرست غربی ها درباره ی ایران آگاه شویم،با درک درست تری به خواندن آثار غربیان بپردازیم.

مرتضی ثاقب فر،جامعه شناس و مترجم کتب تاریخی معتقد است:”در هر دوره ای از این تاریخ بلند ۲۵۰۰ ساله،غرب هربار و هرزمان به دلیل خاصی و بنابر منافع و مصالح ویژه ای با ایران مشکل دارد و اکثراً به عمد به داوری های نادرست درباره ایران می پردازد.بنابراین نه جامعه و فرهنگ ایرانی را درست می یابد و نه می کوشد که دریابد،زیرا سود خود نمی پندارد.
زمانی چون ایران را دشمن مستقیم و نیرومند خود می انگارد(یونان)که با آنکه پیروزی کوچکش برارتش ایران از نیش پشه ای بر پیلی سترگ فراتر نیست،به بزرگنمایی،گزافه گویی و حماسه سازی برای آن می پردازد.زمانی که به امپراتوری(روم)تبدیل میشود،ایران را یگانه رقیب و هماورد خود در جهان میبیند و پیوسته آغازگر تهاجم است.پس از اسلام نیز که به برکت جنگهای صلیبی و تماس با شرق میتواند از دانش عظیم ایرانی بهره بگیرد.”

هرودوت بین سالهای ۴۸۴ تا ۴۹۰ پ.م در هالیکارناس چشم به جهان گشود.این شهر در سرزمین کاری قرار داشت که از روزگار کوروش دوم تابع شاهنشاهی هخامنشی بود.بر این اساس برخی وی را شهروندی ایرانی بشمارآورده اند.
هدایتی در مقدمه ای که بر ترجمه تاریخ هرودوت نوشته متن مختصری را که معتقد است از سوئیداس درباره وی بجا مانده آورده است:” هرودوت فرزند لیگزس و دریو بود و در هالیکارناس در خانواده ای اصیل و نجیب تولد یافت.او برادری داشت که تئودور نامیده میشد.هرودوت برای فرار از جنگ لیگدامیس دومین جانشین آرتمیز از هالیکارناس به شهر ساموس گریخت.درساموس به آموختن زبان محلی یونانی پرداختی و تاریخی در نه جلد تحریر کرد که با زمان سلطنت کوروش پادشاه پارس و کاندول پادشاه لیدی آغاز میشود.همینکه به هالیکارناس بازگشت،به فرمانروایی مطلق العنان این شهر فائق آمد ولی چون با مشکلات فراوان و رقابت های سیاسی مواجه شد،از روی میل به شهر توریوم که در آن زمان اهالی آتن مشغول تاسیس آن بودند،رفته و در ان شهر مقیم شد.وی در همان شهر درگذشت و در میدان شهر مدفون شد.ولی جمعی عقیده دارند که او در پلا درگذشت.

پیرنیا نیز درباره سفرهای وی سخنانی می گوید: ” ظاهراً هرودوت سفرهای زیادی داشته،اما دشوار بتوان مسیر مشخصی برای این سفرها معین کرد یا حتی برخی از آنها را باور کرد.باید توجه داشت که سیاحت او در مشرق قدیم طولی نکشیده،در مصر سه چهار ماه اقامت داشته،خودش گوید در بابل بوده ولی بعضی محققین جدید با این عقیده اند که اصلاً هیچگاه در این شهر نبوده است.”

بی طرفی مورخ که حتی در روزگار ما افسانه را می ماند،از فردی مانند هرودوت انتظاری بیهوده بوده است.شگفت آنکه یونانیان او را به جانبداری از ایرانیان متهم میکنند و ایرانیان جانبداری از آتن را بر وی خرده می گیرند.هم آنانکه نوشته های او را پذیرفته و او را به عنوان” پدر تاریخ “ستوده اند و هم آنانکه تلاش کرده اند چهره ی دیگری از وی معرفی کنند و با دیدی محتاطانه و نقادانه لقب “پدرخوانده ی تاریخ “را به او بدهند بر این باورند که علاقه و تعصب هرودوت به آتن در نوشته های او نیز نمود یافته است.

پیرنیا می نویسد” به عقیده ی بعضی محققین مانند( بر)،(کروگر) و( ستین )هرودوت نوشته های خود را در آتن و در موقع بازیهای المپ برای یونانیان می خوانده.اگر راجع به المپ تردیدی باشد چنانکه بعضی کرده اند،در باب آتن شکی نیست…”وی سپس از پلوتارک نقل می کند:”اتنی ها در ازای تمجیداتی که هرودوت از آنها کرده بود ده تالان به او دادند.”
و گویا این جاست که راز هرودوت آشکار می گردد.بدون شک وی به خاطر مطالبی که می نوشته از هموطنانش سود می برده است.

مرتضی ثاقب فر در یادداشتی که بر ترجمه اش از کتاب یونانیان و بربرها نوشته آورده است:” آنچه از موضوع پژوهش های او(امیرمهدی بدیع) میتوان یافت،آن است که گرچه تواریخ هرودوت درواقع افسانه ی دروغ و غرض ورزانه ای است که به منظور خدمت به تبلیغات آتن در عصر پریکلیس برای خوشایند و روحیه بخشی به آتنی ها و کمک به ایشان در تسلط بر سایر دولت شهرهای یونانی نوشته شده (و من می افزایم که هدف های شخصی هرودوت برای کسب جایزه ی نقدی به مقدار ده تالان طلا معادل با ۶۰ هزار فرانک طلا و نیز کسب مقام شهروندی آتن نیز در این امر دخیل بوده اند که البته هرودوت در اولی کامیاب و در دومی ناکام ماند…)”

عباس اقبال در مقدمه ای که بر ترجمه تاریخ هرودوت بوسیله غلامعلی وحید مازندرانی نوشته ضرورت چنین نگاهی را به تاریخ هرودوت یادآور شده و با تمام علاقه ای که به هرودوت دارد می نویسد:”البته مجموع تاریخ هرودوت در نظر یک نفر مورخ منتقد که از غرض خالی باشد بی عیب نیست بلکه دو عیب بزرگ دارد که یکی از آن نتیجه و معلول نقص معلومات مولف است در باب تاریخ و جغرافیای ملل قدیم و ندانستن زبان ایشان و دسترسی نداشتن او باسناد و مدارک کتبی تاریخ آن ملل،دیگری ناشی از حس ملت پرستی او و عجب و غروری است که او نیز مانند سایر یونانیان آن عصر در خصوص علو مقام وطن خود دانسته است و بهمین جهت سایر اقوام را در مقام مقایسه با یونانیان،حقیر،پست و در زمره ی ملل وحشی پنداشته است.بعلاوه چون هرودوت بیش از هر چیز منشی و شاعرمآب بوده و کمتر با حکمت و منطق سروکار داشته است،از قبول اغراق ها و مبالغاتی که دیگران در نقل وقایع می کرده اند،یا طبع شاعرانه ی خود او بسمت آنها منحرف شده،ابا نکرده و رد این زمینه نکاتی را پذیرفته یا گفته است که امروز با هیچ میزان عقلی درست در نمی آید.”(تاریخ هرودت ۱۳۸۴،ص۳)

و حال آیا می توان او را پدر تاریخ خواند؟یا این که وی پدرخوانده ای بیش نیست؟

پیرنیا می نویسد : ” اگر چه او را پدر مورخین خوانده اند ، ولی در واقع او نخستین مورخ نبوده است ، زیرا قبل از او اشخاص دیگر از یونانی ها مانند ( هکاته ) چیزهایی نوشته اند که به ما نرسیده وظن قوی می رود که هرودوت و مورخین قرون بعد از این نوشته ها استفاده کرده اند،بی آنکه اسم مولف را برده باشند.”
راولینسون نیز معتقد است هرودوت از آثار پیشینیان آگاهی داشته است : ” وی از چشمه های معرفت همری [ هومر ] سیراب شده ، به حدی که تمام وجود او با اشراقی که از آن برگرفته ، ترکیب یافته است . در طرح دنیای تالیف خود ، در ترتیب و تنظیم قسمت های ان ، در لحن و چگونگی نگارش و در هزاران اصطلاحات و عبارات جزء ، وی شاگردی است که از همر پیروی نموده و به خوبی آشکار است که اطلاع و آشنایی او از شعرای بزرگ یونان قدیم لااقل همان قدر بوده است که انگلیسی های تربیت شده کنونی از آثار شکسپیر دارند و این معلومات فراوان او نیز به زیان سایر مطالعاتش تمام شده بوده است و جای تردید است که تالیف و اثری از ادبیات یونان در دسترس او افتاده و وی از مندرجات آن آشنایی کافی بدست نیاورده باشد . “( تاریخ هرودوت ۱۳۸۴ ، مقدمه راولینسون ص۱۰)

اما مهمترین منبع وی همانا روایت هایی است که به صورت شفاهی از دیگران شنیده است ، بسیاری بر این رای پافشاری می کنند که « تاریخ ماد » که هرودوت نوشته از یکی از نوادگان هارپاک شنیده است و تاریخ پارس را از اشراف و اعیان پارس . اما اگر نوشته پیرنیا را مبنی بر اینکه هرودوت هیچگاه به ایران نیامده بپذیریم این پرسش به میان می آید که وی چگونه با آنها در ارتباط بوده است ؟
آزوین ماری درمقاله ای با عنوان « هرودوت و تاریخ شفاهی » به بررسی چگونگی بهره گیری هرودوت از تاریخ شفاهی پرداخته است . وی می نویسد : ” همگان پذیرفته اند که هرودوت بیشتر اطلاعات خود را از روایات شفاهی به دست آورده است . حتی کسانی که به این نکته شک دارند ، می پذیرند که او می کوشید منابع خود را شفاهی معرفی کند و بدین منظور یا آنها را می ساخت و جعل می کرد ( فلینگ ۱۹۷۱ به ویژه ص ۱۱۲ به بعد ) یا حتی اگر مکتوب بودند شفاهی وانمود می ساخت ” ( تاریخ هخامنشیان ، ترجمه ثاقب فر ، ج۲ ، ص ۱۴۳ )

اگر بپذیریم که مهم ترین منبع هرودوت ، روایات شفاهی است در بهره گیری از نوشتارهای وی باید محتاط تر از پیش عمل کنیم چرا که در این نوع از تاریخ نویسی احتمال تحریف تاریخ بیشتر از دیگر شیوه هاست.

ارزش تاریخی
با توجه به منابع مورد استفاده هرودوت و یکسو نگری و تعصب وی که شرح آن گذشت و باید توجه داشت کتاب هرودوت پر از افسانه ها و داستان هایی است که انقدر رگه های خرافی در آنهاست که یافتن ارتباطی هر چند کوچک میان آنها و « تاریخ » بسیار دشوار می نماید ، گرچه عده ای معتقدند آمیختن افسانه ها با واقعیت هم استادی خاصی می طلبد که هرودوت توانسته است این دشواری را هم پیروزمندانه پشت سر نهد .” هرودوت تحت تاثیر فرهنگ ایرانی مجذوب داستانسرایی سبک شرقی شد که کیفیتی دلپذیر به کتاب تواریخ او بخشیده .”( اسکالا، ص۲۲ )

دکتر کزازی در مراسم رونمایی کتاب « نقد تواریخ هرودوت » ارزش تاریخی « تواریخ » را به کلی انکار کرده و می گوید : ” برای هر کس که بر خرد خود بنیاد می کند کتاب تاریخ هرودوت مگر کتابی افسانه ای نیست از دید من این نیازی به نقد ندارد و یا اگر دارد این نقد باید افسانه شناختی باشد نه نقد تاریخی اگر بخواهیم این کتاب را مانند کتاب تاریخی نقد کنیم به اشتباه خواهیم افتاد ، ساختار این کتاب افسانه ای است ولی گاهی نمودهای تاریخی هم در ان می بینیم ” وی کتاب هرودوت را نه تنها اثری تاریخی نمی داند بلکه معتقد است در پاره ای زمینه ها ضد تاریخی است . ” اگر کتاب هرودوت ارزشی یافته است در تاریخ برای این است که ما کتابی در آن روزگار نداشته ایم که تاریخ را نشان دهد . ” ( خبرگزاری فارس ۱۲/۶/۱۳۸۷ ، شماره ۸۷۰۶۱۱۰۶۰۹ ، تاریخ دستیابی ۱۳ دی ماه ۱۳۸۹ )

پوران فرخزاد معتقد است: هرودوت و کتزیاس و پلوتارک و …” قلم به مزدانی هستند که به آگاهی و دانستگی دست به این یاوه نویسی های تنگ اندیشانه سپرده و با خیانت به تاریخ همیشه درخشان شرق موجودی خیالی را آفریده ، ارایه کرده و آذین بسته اند .” وی دو پرسش مطرح می کند که به راستی جای اندیشیدن دارد که چرا تاکنون در هیچ جا این نکته بررسی نشده است . ۱- نسخه های اصلی آثار نگارندگانی چون هرودوت ، آریان ، دیودور ، پلوتارک و … در کدامین موزه نگاهداری می شود ؟
۲- به فرض نابود نابود شدن نسخه های اصلی ، این آثار نسخه های دست نویس آنها در چه تاریخی و به دست چه کسانی بازنویسی شده است ؟

درباره این مبحث تاکنون آثار زیادی نوشته شده است از جمله مجموعه ۱۵ جلدی « یونانیان و بربرها ، روی دیگر تاریخ » که زنده یاد امیر مهدی بدیع به فرانسه نوشته و به فارسی ترجمه شده است . یا « نقد تواریخ هرودوت » که اسکالا نوشته و به همت محمد بقایی به فارسی برگردانده شده است . همچنین کتاب « پدرخوانده ای برای تاریخ » که پژوهشی نوین است و فرشید ابراهیمی با بهره گیری از منابع غربی و شرقی آن را به رشته تحریر درآورده است . اما در افسانه آمیز بودن تواریخ هرودوت شاید آوردن چند نمونه از متن کتاب نتیجه بحث را روشن کند :
نخستین مورد اینکه هرودوت ادعا می کند کوروش پس از فتح لیدی تصمیم به سوزاندن کرزوس و چهارده جوان لیدیایی داشت ( مازندرانی ، ص ۶۸ ) حال انکه ایرانیان آتش را عنصری سپند می دانستند و آنرا نمی آلودند و همچنین ایرانیان هیچگاه آیین قربانی کردن انسان را که رسمی غربی بود نپذیرفتند .
زمانی که از مورچه های هندوستان می نویسد که از سگ کوچکتر و از روباه بزرگترند ، از شتری که پاهای عقبی ان هرکدام دو ران و دو زانو دارد شاید تنها داوری خرد است که بی هیچ گفتاری ما را به رد دیدگاههای وی رهنمون می شود .
امیر مهدی بدیع می نویسد : ” وقتی که به کتاب تواریخ هرودوت مراجعه می کنیم و در آن به طور پراکنده اما مفصل اطلاعات دقیق درباره هخامنشیان و اسرار مجالس رایزنی انان ، درباره شاهنشاهان پیرامونیان آنان و اخلاق و عادات و رسومشان کشف می کنیم خوب است این را هم به یاد بیاوریم که این فرزند سرزمین هالیکارناس در مورد زادگاه و کشور خویش هم صدها افسانه مضحک ضبط کرده است که کتاب نخست ، بند ۱۷۵ می گوید : « بر فراز هالیکارناس و در درون زمین پداسی ها زندگی می کنند ، و هرگاه که قرار است که اتفاق ناگواری برای آنان یا همسایگانشان روی دهد ، قبلا ریش بلندی بر چهره آتنا ی کاهنه می روید . » ”

تواریخ هرودوت به اعتبار گفته های مورخان ایرانی و خارجی نخستین تاریخ نوشته شده به جا مانده از دوران هخامنشی است که با هدف نگارش جنگ های ایران و یونان نوشته شده است که در دوره خشایارشا به وقوع پیوسته است .
هرودوت این کتاب را در نه بخش نوشته و هریک را به نام یکی از رب النوع های یونان نام نهاده است البته برخی معتقدند این تقسیم بندی بعدها در دوره رنسانس به وجود امده است به هر روی تاریخی که امروز در دسترس است به « ۹موز » تقسیم می شود :
۱- کلیو ( خدای تاریخ )
۲- ائوترپ ( خدای موسیقی )
۳- ثالیا ( خدای کمدی )
۴- ملپومن ( خدای تراژدی )
۵- ترپیسکور ( خدای رقص )
۶- اراتو ( خدای شعر )
۷- پولیم نی ( خدای شعر مقدس )
۸- اورانی ( خدای ستاره شناسی )
۹- کالییوپ ( خدای سخنوری و چکامه حماسی )
کتاب های اول تا چهارم به سرگذشت امپراطوری ایران مربوط می شود که پر از افسانه ها و داستان هایی است که قصه های هزار و یک شب را می ماند . کتاب پنجم و ششم به علل موثر در آغاز جنگ میان یونانیان و ایرانیان پرداخته و در سه کتاب واپسین جنگهای یونانیان و ایرانیان را به واقع از دیدگاه یک یونانی نوشته است .
نخستین برگردان فارسی این اثر را غلامعلی وحید مازندرانی در سال ۱۳۱۳ از متن انگلیسی به چاپ رسانده که تنها شامل بخش هایی است که مربوط به ایران است و ترجمه کامل تواریخ را در سال ۱۳۳۶ دکتر هادی هدایتی منتشر کرد . این کتاب از روزگاران دور مورد بحث اندیشمندان بوده است از همان روزگاری که سیسرون لقب « پدر تاریخ » را به هرودوت داد و پلوتارک در بدنهادی او رساله نوشت ، استرابون ارزشی افسانه های همر را بیش از روایات تاریخی هرودوت دانست و کتزیاس دروغگویی هرودوت را در نوشته هایش هم وارد دانست، تا زمانی که اسکالای آمریکایی نقدی محتاطانه و آرام بر کتاب او نوشت و امیر مهدی بدیع ۳۰ سال از عمرش را صرف روشن کردن حقیقت این کتاب کرد تا زمانی که هرودوت « پدرخوانده ای برای تاریخ » شد و شاید تا روزگاری که خورشید حقیقت روشن تر از همیشه بر تاریخ ایران بتابد این بحث ها برقرار است .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی