سلام
بچه ها شما هم یادتونه قدیما رو ؟!
یادتونه میرفتیم تو کوچه دو تا آجر میذاشتیم کنار دیوار و با یه توپ پلاستیکی راه راه شروع میکردیم بازی ؟
یادتونه خونه مادربزرگ رو وقتی روز جمعه می رسید و خاله و دایی و بقیه همه دور هم جمع بودند ؟
یادتونه سر اینکه عروس یا دوماد کی باشی دعوا میکردند ؟
یادتونه دعواهای مامان رو که وقتی خرابکاری می کردیم اخم شیرینی میکرد و میگفت : نبینم دیگه هاااااااااااا !!!
یادتونه بستنی یخی نارنجی و بستنی حصیری های به قول معروف غیر بهداشتی رو ؟؟؟
یادمه روز اولی که میخواستم سوار دوچرخه بشم ، برام از هر کنکوری سختر بود ؟
یادتونه کارت های بازی ( ما بهش عکس کارتی میگفتیم ) رو که باهاش صدتا بازی درست کرده بودیم و وقتی یکیشون رو میباختیم غم دنیا میگرفتمون و یا تیله های رنگارنگی که .....
یادتونه مسافرت های آخر هفته و چرخ زدنهای بیهوده ما ؟؟
یادش بخیر ... اونروزا اینترنت نداشتیم ...واتس آپ و لاین نبودند ... فیسبوک نبود .... اونروزا شب یلدا واقعا طولانی بود !
مامان بابامون رو دوست داشتیم قد همه ستاره ها حتی از بستنی هم بیشتر !!!
یادش بخیر آتاری سگا و بازی سوپر ماریو ...
چقد حال کردم اونروزی که از سر لجبازی موهای نازی دختر همسایمون رو کشیدم ... وااای حالا بزرگ شده از کنارم که رد میشه ..... بیخیال همون واااااااااااااای ....
یادش بخیر کارتون پسر شجاع که هیچوقت نفهمیدیم اسم پدره چی بود یعنی خدایی برامون مهم نبود ، فقط میخواستیم که پسر شجاع بره کمک خانم کوچولو ، الان چرا نه پسر شجاعی هست و نه خانم کوچولویی ....
یادش بخیر واحد و سرویس نبود ... من خودم کل مسیر مدرسه ام رو با دوچرخه چینی داغون میرفتم ولی به خدا از نشستن توی پارس بیشتر بهم حال می داد ....
سرتون رو درد آوردم ...... یادش بخیر ..........
