کابوسی بهنام زبان انگلیسی
«یادگیری زبان دوم؛کابوسی بهنام زبان انگلیسی» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید:
زبان پنجرهای است که چشمان انسان را به روی جهان فراخ فرهنگها و تمدنهای دیگر میگشاید و چشماندازی به مراتب وسیعتر از سرزمین و فرهنگی که متعلق به آن است را در برابر دیدگانش میگسترد. مسلم است که در گذشته، استفاده از ابزار زبان، تا حد زیادی به برقراری ارتباط با افرادی که در یک منطقه میزیستند محدود بوده است و انسانها، چندان خود را محتاج و ملزم به یادگیری دیگر زبانها که متعلق به مردمان سایر سرزمینها بود، نمیدیدند.
گرچه در سرزمینی که در آن، از گذشتههای دور، کسب دانش، در درجهای از اهمیت قرار داشت که برای نمونه، قابوسبنوشمگیر نویسنده ایرانی قرن پنجم هجری و صاحب اثر ارزشمند قابوسنامه، درخصوص "دانشآموزی" اعتقاد دارد: "چنان باش که یک ساعت از تو در نگذرد تا دانشی نیاموزی و اگر در آن وقت، دانایی حاضر نباشد از نادانی بیاموز که دانش از نادان نیز باید آموخت... "، کسب آگاهی در هر زمینهای، نوع فضل به شمار میرفته است، داشتن مهارت در بیشتر از یک زبان، خود نوعی هنر و مایه فضیلت و برتری به شمار میرفته و در متون نظم و نثر بهجایمانده از گذشته، اظهار فخر و مباهات عالمان به علوم و فنونی که در آنها تبّحر داشتهاند و از آن جمله زبان، به خوبی قابل مشاهده است.
با این حال، در دنیای حاضر که با درنوردیده شدن مرزهای فرهنگی و قومی و نزدیکی ارتباطات، عنوان آشنای "دهکده جهانی" را بر آن اطلاق کردهاند، هنر آشنایی با زبانی غیر از زبان مادری، بسیار بیشتر از گذشته، به شکل یک نیاز و یکی از ضرورتهای زندگی کنونی درآمده است. به شکل یک نیاز درآمدن مهارت در زبانهای خارجی، موجب میشود مساله آموزش و یادگیری زبان، در سیستم آموزشی جوامع نیز جایگاه خاصی بیابد. از این رو آموزش زبان خارجی و به طور اخص، زبان بینالمللی انگلیسی در مدارس و سیستم آموزشی، یک ضرورت اجتنابناپذیر به شمار میرود. با وجود این، واضح است که سیستم آموزشی در مدارس و دانشگاههای ما، هنوز موفق به یافتن و در پیش گرفتن یک مسیر صحیح در مساله آموزش زبان نشده است.
این امر با درنظر گرفتن دانشآموزان و دانشجویانی که سالهای سال، در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی در مدارس و پس از آن در دانشگاهها حاضر میشوند و با این حال، در ابتداییترین زمینههای زبانی با مشکل مواجه هستند، به وضوح قابل درک و دریافت است. از دلایل این مساله که میتوان از آن با عنوان ضعفهای زبانی یاد کرد، میشود به مواردی همچون کمّی بودن آموزش زبان و عدم توجه به کیفیت آن، استفاده از شیوه آموزشی کمبازده متّکی بر یادگیری گرامر و حفظ لغات که صحبت کردن و مکالمه در آن جایگاهی ندارد و مشارکت نداشتن دانشآموزان و دانشجویان به گونه فعال در فضای کلاس، پرسش و پاسخ به زبان فارسی در فضای کلاسهای زبان خارجی، کتابمحور بودن، عدم استفاده از وسایل کمکآموزشی مانند پخش فیلم در یاددهی زبان و عدم توجه به دانش بسیار مهم "تکنولوژی آموزشی"، و... اشاره کرد.
این عوامل، یادگیری زبان دوم را که میتواند در قالب یک تفریح و تفنن بسیار لذتبخش برای دانشآموزان و دانشجویان ظاهر شود، به شکل یک درس خشک و فاقد روح و تنوّع درمیآورد که مخاطب، تنها از سر اکراه و اجبار خود را موظف به یادگیری آن میداند، بهگونهای که قادر نیست این زبان جدید را با خود، از محوطه کوچک کلاس به عرصه گسترده زندگی منتقل کند و آن را با زندگی واقعی خویش پیوند بزند. در عین حال، به نظر میرسد سیستم آموزشی که به طور کلی در آموزشگاههای خصوصی آموزش زبان، به کار گرفته میشود، به مراتب بیشتر در امر یاددهی زبان و ایجاد شوق و علاقه در دانشپذیران خویش، توفیق یافته است.
زبان به گونه ذاتی، مقولهای است که همواره کنجکاوی انسان را برانگیخته و اشتیاق به فراگیری آن به صورت کلی، در نهاد انسان وجود دارد، مشروط به آن که از شیوههای صحیح و نشاطآور در آموزش دادن آن استفاده شود.
تجدیدنظر و اعمال تغییر در روند آموزش زبان خارجی در سطح مدارس و دانشگاهها، عمر این یادگیری را طولانیتر کرده و موجب میشود زبان خارجی نه تنها پدیدهای خشک و غیرقابل انعطاف برای دانشپذیران نباشد، بلکه آنرا به صورت یک تفریح شاد و خستگیناپذیر نیز درمیآورد.